کتاب خوب های بد بدهای خوب جلد سوم سومان چینانی دانلود PDF
سایت پی دی اف کده کتاب خوب های بد بدهای خوب جلد سوم سومان چینانی دانلود PDF با 333 صفحه برای شما آماده کرده است. برای کسی که نمی داند خواستگارش پیر است یا جوان، گرفتاری در دنیای شک و تردید طبیعی است. سوفی به پسری که از پشت پنجره برج به بیرون خیره شده بود نگاه کرد و با خودش گفت: قیافهش که جوونه. آن پسر پوستس سفید، چشمانی آبی و موهایی به رنگ برف داشت. به نظر نمی آمد که بیشتر از شانزده سال سن داشته باشد، اما روحش خیلی پیرتر بود، خیلی خیلی پیرتر در سه هفته گذشته سوفی حلقه او را قبول نکرده بود. چه طور میتوانست با کسی که روح مدیر مدرسه در درونش زندگی می کند ازدواج کند؟ با سایت پی دی اف کده همراه باشید.
کتاب خوب های بد بدهای خوب 3 pdf
اما هرچه بیشتر به او نگاه میکرد نشانی از مدیر مدرسه در وجودش نمیدید تنها چیزی که میدید پسری جوان بود که از او خواستگاری میکرد. آن پسر از هر
شاهزاده ای خوش تیپ تر و قوی تر بود و برخلاف تدروس متعلق به سوفی بود. سوفی با به یاد آوردن این که در آن دنیا تنهای تنهاست سرخ شد. همه او را ترک کرده بودند. جواب تمام زحمات او را با خیانت داده بودند نه خانواده ای داشت نه دوستی و نه آینده ای آن پسر جوان و زیبایی که روبرویش ایستاده بود آخرین امیدش بود. ترس به جانش افتاد. دیگر انتخابی نداشت. آب دهانش را به سختی قورت داد و به طرف آن پسر رفت.
با خودش گفت نگاش کن اون هم سن خودته همون پسر رؤیاهاته. ناگهان سر جایش خشکش زد جادو این پسر رو زنده کرده این جادو چه قدر دووم داره؟
صدای آن پسر سوفی را به خودش آورد گفت: سؤالی که داری می پرسی اشتباهه. جادو محدودیت زمانی نداره او اصلاً به سوفی نگاه نمیکرد هنوز هم به خورشید بی جان چشم دوخته بود. سوفی گفت: از کی تا حالا می تونی فکرای من رو بخونی؟ جواب داد: برای این که ببینم تو ذهن به کتاب خون چی می گذره.یازی به خوندن افکارش ندارم.
خوب های بد بدهای خوب ۳
سوفی با شنل سیاه رنگش کنار او ایستاد. سرمای بدن آن پسر آن قدر زیاد بود که سوفی هم می توانست از آن فاصله احساسش کند به یاد تدروس افتاد. گرمایی را در درونش احساس کرد که نمی دانست خشم است یا پشیمانی، شاید هم هردو بود. آن پسر همچنان به آسمان چشم دوخته بود.
سوفی پرسید: چی شده؟»
پسر جواب داد: «خورشید هر روز داره ضعیف تر و کم نورتر می شه.» سوفی زیر لب گفت: «اگه میتونستی خورشید رو پرتور کنی، خیلی خوب می شد.» پسر به طرف سوفی چرخید و با عصبانیت نگاهش کرد. با این حرکت، سوفی به یاد آورد که خواستگار جدیدش برخلاف دوست سابقش نه خوب است و نه رفتاری دوستانه دارد. سوفی نگاهش را از او گرفت و به بیرون خیره شد. بعد گفت گرما و نور خورشید توی زمستون کمتر می شه. واسه دونستن این لازم نیست به
جادوگر باشی.
کتاب برای خوب ها و بدها جلد سوم
pdf خوبهای بد بدهای خوب جلد سوم
خرید کتاب خوب های بد بدهای خوب جلد سوم
خوبهای بد بدهای خوب سومان چینانی
خوب های بد بدهای خوب
خوب های بد بدهای خوب جلد سوم
فهرست مطالب کتاب خوب های بد بدهای خوب جلد سوم سومان چینانی:
- بخش اول
- بخش دوم
- بخش سوم
دیدگاه ها